من درد میکشم

اما تو چشم هایت را ببند

سخت است بدانم

می بینی و بی خیالی...

تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ....

از دلـتـنـگـی ام ...

گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...

خـوابـت را بـبـیـنـم ...

مـیـفـهـمـی ؟!!

فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!

برگ در اوج زوال می افتد 
و میوه در اوج کمال 
بنگر که چگونه می افتی 
همچو سیبی سرخ 
یا برگی زرد...

 الکـــے امیدوارش نکن

الکـــے دلخوشش نکن

الکـــے بش نگو رسیدے زنگ بزن

الکـــے اسمشو صدا نکن که طرف بگه جووووونم

الکـــے هی نگو عشقِ مــن زندگے ِ من

اون داره حرفاتو باور میکنه لعنتـــــــــــــــــــے

وقتے میری داغون میشه داغـــــــــــــــــــــون...

عشق مثل ساعت شنیست;

همزمان که قلبت را پر میکند عقلت را خالی

 می سازد

کسایی که اول رابطه بهت میگن بی احسـاس

همون لعنتی هایی هستن که

وقتی عاشقت کردن ، آخرش بهت میگن یه کم منطقی باش

گفت:اینقدر سیگار نکش میمیری

گفتم:اگه نکشم میمیرم

گفت:اگه بکشی با درد میمیری

گفتم:اگه نکشم از درد میمیرم

گفت:هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره

گفتم:هوای صاف جلوی مرگو میگیره؟

یه کم نگاهم کرد و گفت : بکش …..

دلم میخواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی ، مکث کنی !

شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر.

شخصیت من چیزیه که من هستم،

اما برخورد من بستگی داره به اینکه ” تو ” کی باشی…

چه رسم جالبی است !!!

محبتت را میگذارند پای احتیاجت …

صداقتت را میگذارند پای سادگیت …

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …

و وفاداریت را پای بی کسیت …

و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

وقتی‌ عمق یک ارتباط رو نمیتونی‌ تخمین بزنی

‌ شیرجه زدن…

اصلا کار عاقلانه‌ای نیست!

نقاش نیستم ، ولی دلم برایت پر می کشد !

آينده هرگز اتفاق نمي افتد ، بلکه ساخته مي شود . . .

يادمان باشد

با شکستن پاي ديگران، ما بهتر راه نخواهيم رفت . . .

دنـبـال ِ کـلاغـی می گـردم ،

تا قـارقـارش رابـه فـال نـیـک بـگیـرم ،

وقـتـی…

قاصـدکـهـا هـمـه لال انـد

کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد

می شود…

خدایا  خیلی خسته ام... بیدارم نکن

دیگر نمی گویم گشتم نبود نگرد نیست...

صادقانه  می گویم...

گشتم، اتفاقا بود...

اما مال من نبود...

من نمی دانم چیست...

نگرانی من از بابت چیست ؟؟؟

و چرا اینهمه رفتار ترا می پایم

و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام؟؟؟؟

ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟؟؟

نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!

بهـــونه که می گیره نـــق که میزنه

بی حوصلــه که میشه یعنی دل تنـــگه

قـهـــر که می کنه لــــوس که میشه

یعنی بی تــــابه یعنی کـــم دارتـــت به همین سادگـــی!!!

زیاد پیچیـــده نیست فهمیدنِ حــــالِ زنی که عــاشق شده.....!

لا لا لا لا بخواب دنــــیا خسیســــه

واســه کمتر کسی خوب می نویســه

یکی داره هزار و یک ســتاره

یکی جز یاد تو هیچــی نــداره

ماهيان از تلاطم دريا به خدا شكايت بردند

و چون دريا آرام شد خود را اسير تور صيادان يافتند.

تلاطم هاي زندگي حكمتي از خداوند است،  پس از خدا بخواهيم:

    دلمان آرام باشد، نه درياي دور و برمان...

 

 

 

دست روی دلم مگذار 

میسوزی

داغ خیلی چیزها بر دلم مانده

شهامت میخواهد ..

دوست داشتن کسی که ...

شاااایــد ...

هیچوقت ...

هیچ زمان ...

سهم تو نخواهد شــــــــــــد ..

هربـار میـخـواهم بـه سمتت بیـایـم ..

یـادم مـی اُفتد که ..

" دلتنـگـی " ..

بهـانـه ی خـوبـی برای  تکــرار یک اشتباه نیـست.